به نام خدایی که هم مهربان هست و هم بخشنده و چه زیبا گفت سپهر - .:مهدیسم:. Mahdism
سفارش تبلیغ
و چه زیبا گفت سپهر - .:مهدیسم:. Mahdism

و چه زیبا گفت سپهر

جمعه 87 آذر 15 ساعت 7:37 عصر

دارا وسارا

هنگام جنگ دادیم صد ها هزار دارا

شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا

سارا لباس پوشید، باجبهه ها اجین شد

در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد

چندین هزار دارا ، بسته به سر سربند

یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند

سارای دیگری در، مهران شده شهیده

دارا کجاست - او در- اروند آرمیده

دوخته هزار سارا چشمی به حلقه در

از یک طرف ودیگر چشمی ز خون دل ، تر

سارا سوال می کرد، دارا کجاست اکنون ؟

دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون

خون گلوی دارا آب حیات دین است

روحش به عرش وجسمش ، مفقود در زمین است

در آن زمانه رفتند، صدها هزار دارا

در این زمانه گشتند ده ها هزار (دارا)

هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند

دارای این زمان با بنزش رود به دربند

دارای آن زمانه بی سر درون کرخه

سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه

در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد

در این زمانه ناگه چادر (لباس جین) شد

با چفیه ای که که گلگون از خون صد چو داراست

سارا، خود از برای، جلب نظر بیاراست

آن مقنعه ور افتاد، جایش فوکل در آمد

سارا به قول دشمن از اُملی در آمد

دارا و گوشواره ، حقا که شرم دارد

در دستهایش امروز، او بند چرم دارد

با خون وچنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم

اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم

یل رب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک

بدم المظلوم یا الله ، عجل فرجه ولیک

جای شهید اسم خواننده روی دیوار

آنها به جبهه رفتند، اینها شدند طلبکار!!!


نوشته شده توسط : امین

نظرات دیگران [ نظر]


[ و او را از ایمان پرسیدند ، فرمود : ] ایمان بر چهار پایه استوار است ، بر شکیبایى ، و یقین و داد و جهاد . و شکیبایى را چهار شاخه است : آرزومند بودن ، و ترسیدن ، و پارسایى و چشم امید داشتن . پس آن که مشتاق بهشت بود ، شهوتها را از دل زدود ، و آن که از دوزخ ترسید ، از آنچه حرام است دورى گزید ، و آن که ناخواهان دنیا بود ، مصیبتها بر وى آسان نمود ، و آن که مرگ را چشم داشت ، در کارهاى نیک پاى پیش گذاشت . و یقین بر چهار شعبه است : بر بینایى زیرکانه ، و دریافت عالمانه و پند گرفتن از گذشت زمان و رفتن به روش پیشینیان . پس آن که زیرکانه دید حکمت بر وى آشکار گردید ، و آن را که حکمت آشکار گردید عبرت آموخت ، و آن که عبرت آموخت چنان است که با پیشینیان زندگى را در نوردید . و عدل بر چهار شعبه است : بر فهمى ژرف نگرنده ، و دانشى پى به حقیقت برنده ، و نیکو داورى فرمودن ، و در بردبارى استوار بودن . پس آن که فهمید به ژرفاى دانش رسید و آنکه به ژرفاى دانش رسید از آبشخور شریعت سیراب گردید ، و آن که بردبار بود ، تقصیر نکرد و میان مردم با نیکنامى زندگى نمود . و جهاد بر چهار شعبه است : به کار نیک وادار نمودن ، و از کار زشت منع فرمودن . و پایدارى در پیکار با دشمنان ، و دشمنى با فاسقان . پس آن که به کار نیک واداشت ، پشت مؤمنان را استوار داشت ، و آن که از کار زشت منع فرمود بینى منافقان را به خاک سود ، و آن که در پیکار با دشمنان پایدار بود ، حقى را که بر گردن دارد ادا نمود ، و آن که با فاسقان دشمن بود و براى خدا به خشم آید ، خدا به خاطر او خشم آورد و روز رستاخیز وى را خشنود نماید . و کفر بر چهار ستون پایدار است : پى وهم رفتن و خصومت کردن و از راه حق به دیگر سو گردیدن و دشمنى ورزیدن . پس آن که پى وهم گرفت به حق بازنگشت ، و آن که از نادانى فراوان ، خصومت ورزید ، از دیدن حق کور گشت ، و آن که از راه حق به دیگر سو شد ، نیکویى را زشت و زشتى را نیکویى دید و مست گمراهى گردید ، و آن که دشمنى ورزید راهها برایش دشوار شد و کارش سخت و برون شو کار ناپایدار . و شک بر چهار شعبه است : در گفتار جدال نمودن و ترسیدن و دو دل بودن ، و تسلیم حادثه‏هاى روزگار گردیدن . پس آن که جدال را عادت خود کرد ، خویش را از تاریکى شبهت برون نیاورد ، و آن که از هر چیز که پیش رویش آمد ترسید ، پیوسته واپس خزید ، و آن که دو دل بود پى شیطان او را بسود ، و آن که به تباهى دنیا و آخرت گردن نهاد هر دو جهانش را به باد داد . [ و پس از این سخن گفتارى بود که از بیم درازى و برون شدن از روش کارى که در این کتاب مقصود است نیاوردیم . ] [نهج البلاغه]